آروم :: آرمان حسینی

Pen pal

صدای باز شدن در می‌آید و سرما احاطه‌ام کرده است، در تاریکی نشسته‌ام، کنار فراموش های گذشته، خاموش‌های حال و کور‌های آینده. 

سالهای آویزان در سَرَم، عبور باد و کاغذهایی که پراکنده‌اند.

  • دوشنبه ۲ دی ۹۸

رد پا

کسی که نیست جز، آثار بودن.

جز گذشته ای دور،‌ سردرگم آینده!

چیزی که نیست جز، تصویر و جای رویا روی دیوار، حفره ای بزرگ در آسمان شب و حفره ای بزرگتر در آسمان روز! منشا نور، قعر چاه.

  • سه شنبه ۳۰ آبان ۹۶

سیگنال

چشماش بسته بود ولی خیس.

انگار داشت توی بُعد دیگه ای عبور می کرد که چیزای تلخی رو دیده.

حس می کردم از دیروز من با خبره، حس می کردم قبل از رسیدنم متوجه شده که نزدیکم،

  • شنبه ۲۹ مهر ۹۶

پیشامد

پیش نمیاد، نمیاد، یه وقتا هم هرکی باشی نمیشه کنترلش کرد. ولی بعد ازاینکه همه چی بد پیش بره، دیگه فرمونش رو یه جا گم و گور می کنی، اگرم بخواد پیش بیاد حسش نمی کنی.

سخت نمیگذره، فقط آروم میشی، فکر به حسرتاشم نمی کنی.

  • جمعه ۲۸ مهر ۹۶

یک روز می شه همیشه

نه، پیچیده نیست، او شعر گفت چرا که آسان نبود گفتن.

همیشه درگیر یک روز بودن، همیشه ساعت ۵ قبل از این که سایه ها روی بام خانه ات بیایند، منتظر بود و این چشم به در دوختن، تنها برای یک روز و یک لحظه در آن...

  • سه شنبه ۲۵ مهر ۹۶
Designed By Erfan Powered by Bayan