رد پا :: آرمان حسینی

رد پا

کسی که نیست جز، آثار بودن.

جز گذشته ای دور،‌ سردرگم آینده!

چیزی که نیست جز، تصویر و جای رویا روی دیوار، حفره ای بزرگ در آسمان شب و حفره ای بزرگتر در آسمان روز! منشا نور، قعر چاه.

هنوز صدای شب نشینی ها از لیوان بین دیوار و گوش، به گوش می رسد، پیچیده در سکوت بی نهایتی که برگشت صدا نمی رسد. جایی به چیزی مثل عقیده برخورد می کند و پل های ویران شده از عبور قرن ها پیش، راه برگشت را بسته اند.

ناگاه دست به آسمان که می رسد، رود خانه های جاری، غرق می شوند. آینده را با خود می برند و جریانی داخل یک بطری شفاف، کنار ساحل می رسد، زمان را مچاله در بطری، به نقاشی صخره های روی دیوار می زند.

اینجا ساحل پر است از خورده های بطری با مچاله های زمان روی شن های روان در آغوش باد.

جای دریا مانده روی خاک پوسیده. جای ساحل مانده، روی تپه های زیر خورده شیشه ها.

در ناکجایی دورتر از این، آثاری از جای خالی جا مانده ها، جا مانده است؛ آنجا کسی نیست جز، آثار نبودن.

جز آینده ای دور، گم شده در گذشته!

تصور تاری از حفره های بزرگ در آسمان های شب و روز.

صدای جادوگر های قهار، مشغول پنهان کردن چیزی بین آجر های خانه ها. معلم های ایده پرداز، مشغول کاشت بذری در ذهن بچه های عازم به شهر دیوارهای نقاشی.

جریان دارد این انجماد را می پذیرد.

جایی کنار خواب های بامدادی، زندگی تماشا می کند، برخورد مچاله ها را.

اینجا کسی نیست جز...

  • سه شنبه ۳۰ آبان ۹۶
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan