هفت :: آرمان حسینی

هفت

هفت جان داشتن، فانتزی موجود نامیرا اما نه رویین تن!

غرق در هفته هایی غرق در تمام هفت ها و ادامه ای که ردی از عبورمان نخواهد ماند.

زمان مورد علاقه ی من آینده است اما نه آنچنان که اصالت انسایت را فراموش کنم، طبق نظریه ی داروین اگر ما نسلمان را نابود نکنیم سال های دور آینده تکامل خواهیم یافت اما از تکامل اکنون فراتر، راستش را بخواهی با اصول مضحک تکامل، باید توقع داشت که ظاهرمان در آینده شبیه به میمون ها شود، چرا که پیشرفتمان خوب است و شاید شبیه به الف ها(جن) شویم.

شاید هرگز فرصت نشود که این آینده را ببینم، اما تصورش جالب است: نسل هایی که هر بار با نسل قبلی متفاوت هستند و نسل قبلی در درک بعدی ناتوان است و حق با تغییر است! من با دیدن آینده، با صدای بلند قهقه می زنم و میان خنده هایم گریه می کنم. گاهی خوشحال خواهم شد و بعد اندوه.

تصور کنیم که مخاطب این متن، با پوزخندی در دل(یا شاید خارج از دل) با خودش بگوید: «اینو نیگا، تو کی هستی که اینو بگی و تو رو به شادی و اندوه به حال ما چه؟ برو درتو بگیر». خواهی دید.

هفت، مبهم مورد علاقه ای که طی گذشت زمان زیادی ارزشمند شد. دیوانه، تفاوت فاحشی که در کمبود ادراک ما از دیگری ایجاد شد. هفت، عدد عجیبی که نسل های زیادی را در خود جای داده است و یک شبه به این موفقت خاص نرسیده است. 

هفت، بهانه ی دستاویز ایده آل! میراث رویین تن و نامیرای نسل های قبل که با سناریوی امروز از درک ما عاجزند و باید تغییرمان را با آغوش باز بپذیرند! ما از آن گذشته نیستیم، ما از آن باد هستیم که توجیه موقعیت زمانی مناسبی برای فرار از هر چندشی است که قصد تخریب ادراک ما از لحظه ی جاری را دارند. با شرح بیشتر: کافیست بدانم گره آزار دهنده ی تو کجاست تا بگویم در این لحظه، من متعلق به آینده، حال یا گذشته هستم.

همچنان هفت، عددی که با شنیدن جایی به نام هفت تپه در ذهنم دوید. گرم کهنه و مجهول.

یادم به هفت سنگ افتاد بدون شرح خاطره.

و هفت سامورایی، هفت دلاور و هفت، فیلم اثرگذار دیوید فینچر.

راستی هنر هفتم.(بگذریم که نتیجه ی کار، کننده ی کار را ارزشمند می کند) امروز هنر هفتم با آزادی عمل و آزادی بیان، جای سلیقه های زیادی را در خود آورده است(هر چند خیلی ها به زور آمده اند) بگذریم از مغز هایی که بوی مرداب می دهند و هنرمندشان هنری ندارد. 

هنر مستقل است. حتی مستقل از هنرمند.

قرار است با عدد هفت دیوانه شوید.

هفت تنان جایی در شهر شیراز،‌آرمیده در جایی به نام چهل مقام. مبهم عجیبی که کاش فراموش نشود. می دانم نسل های بعد شبیه به الف ها می شوند و برایشان اهمیتی نخواهد داشت.

هفت سین که فراموش خواهی کرد چند روز قبل از دیدنش نباید بمب ها را تماشا می کردی، بهتر بود کنار آتش گرمی در اسفند، می نشستی، می نوشیدی.

هفت ماهگی، جایی که توانایی های نرمال در نوزاد ایجاد شده اند.(داستان سر عدد هفت بود)

هفت سال در تبت.

هفته، که امروز با تقویم شمسی، روز آخر هفته است.

جای دیگری سخن از هفت شهر عشق بود، یا هفت وادی که تصورش هم زیباست.

در انتها باید می رسیدم به هفتخان، هرچند که فردوسی در درک ما، نسل های پس از خود، ناتوان است.


توی تمام مدت اونچه که توی ذهنم جریان داشته، ارزش هست. چیزی که بعضی ها با شتر مقایسه می کنن، تو با تمام داشته ها و نداشته ها، با چند شتر برابر هستی؟

به نظر تو چنتا شتر توی مجازی نسل بعد از ما خواهد بود؟ آیا شتر منصفانه هست؟ برای من توی تصور آینده که در حال قهقه و اندوه هستم، آره. چرا که رفتار امروز خیلی ها چیزی باقی نمیذاره جز این که شتر ارزشمند تر هست. 

از ماست که بر ماست.

  • جمعه ۳۰ آذر ۹۷
حسین
ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐُﻦ
ﻭﻟﯽ ﻭﺍﺭﺩِ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯼ ﮐﺴﯽ ﻧﺸﻮ
” ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻫﻢ، ﺑﻪ ﺟُﻔﺖ ﻫﺎﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ . . . ”
خب؟!
ناشناس
Do, Re, Mi, Fa, Sol, La, Si..
اینو فراموش کرده بودم. هفت.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan