برقرار :: آرمان حسینی

برقرار

سرفراز از نداشتن، ندانستن.

آزاد از دغدغه های خودساخته در شهری از قوانین اختیاری، دست و پنجه نرم کردن با اجبار از اختیار آگاهانه، آگاهی از ندانستن، از نداشتن.

هر لحظه تعریفی از دروغ های اطراف ساخت، وارونه ها را به حقیقت نزدیک کرد و زمان خرید، برای ادامه ی ماجرا، از ندانستن، نداشتن.

اعتماد کن به منطقی های برخواسته از مغزی که دربست در اختیار احساس کردن است، تا جایی که دیده های نادیده را، شنیده های نشنیده را، فدای لهجه ی درگیر با نداشتن، با ندانستن کنی.

سقوط در آسمان را از روی این صندلی درگیر جاذبه باور می کنی؟

می دانی فرق یک متر و چند کیلومتر برای مورچه ی درحال سقوط چقدر است؟

تو با فرصت هایی که دادی به من، باعث شدی جهان کوچکتر شود، باعث شدی باور های اشتباهی را بپذیرم، یا تو درگیر ندانستن شدی و من درگیر نداشتن، تا معنی همین پاراگراف نمیدانم، شاید وارونه را هرگز متوجه نشوی، تا کسی با خواندنش خیره به من، بپرسد: خودتم می دونی چی داری می گی؟!

از قرار نامعلوم غیر از نداشتن، درگیر ندانستن هم شده ام.

این روز ها عجیب، زمین و زمان دوخته شدند و دست در دست هم اتفاق ها را با قوانین ناشناخته ی من تلفیق کردند، اتفاق هایی از جمله تو.

کاش حین کنار آمدن با ندانستن، داشتن نصیبم می شد.

  • چهارشنبه ۹ خرداد ۹۷
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan